محل تبلیغات شما
نگاهی به زندگی شهیدان مدافع حرم نیروی زمینی ارتش - بخش دوم
 
 حماسه دلیرمردان ارتش در دفاع از حرم



نویسنده: سیدمحمد مشكوه الممالك
وقتی پای دفاع از ارزش ها در میان باشد، سپاهی باشی یا ارتشی و یا بسیجی برایت فرقی ندارد، تنها اهداف والای انسانیت و حریت می اندیشی و اینكه مردانه پای در میدان نبرد بگذاری، و این افتخاریست برای ملت همیشه آزاده ایران كه فرزندانشان نه تنها در جای جای كشور بلكه در نقاطی فراتر از مرزها در مقابل ظلم و جور می ایستند تا ریشه این درخت شوم را بخشكانند، تا مبادا شاخه های این درخت بر این دیار سایه بیافكند.

در این میان دلیرمردان ارتش جمهوری اسلامی نیز در كنار دیگر نیروهای داوطلب وارد خاك سوریه شدند تا جان خود را سپر حریم ولایت كنند. 

قسمت اول این گزارش درباره شهیدان مدافع حرم نیروی زمینی ارتش در 25 فروردین در صفحه فرهنگ مقاومت منتشر شد.آنچه در ادامه می خوانید قسمت دوم زندگینامه دیگر شهدای مدافع حرم ارتش است.

شهید مدافع حرم  سید مهدی جودی ثانی پدر، مرید پسر
 

شهید مدافع حرم سید مهدی جودی ثانی فرزند سید حسین در تاریخ 14 تیر 1362 در یك خانواده مذهبی و فرهنگی در شهرستان درگز دیده به جهان گشود. از ابتدای زندگی خویش با توسل به ائمه اطهار(علیهم السلام) و ولی زمان خویش رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) در تلاش برای برقراری عدل و اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی ایران بود. او در سال 1383 با توجه به علاقه به اسلام و انقلاب برای حفظ و حراست از سرزمین مادری خویش با به تن كردن لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران پای در راه جهاد گذاشت. این شهید بزرگوار حدود 8 سال در سخت ترین نقاط مرزی كشور در استان خوزستان خدمت كرد. شهید جودی از مداحان اهل بیت (علیهم السلام) و یك ارتشی ولایت ‎مدار و پا در ركاب بود.

پس از هتك حرمت گروهك تروریستی تكفیری داعش به حرم ائمه اطهار(علیهم السلام) به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جبهه های دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) شد. شوق شهات در وجود این ارتشی دلاور سبب حضور وی در سوریه، مركز مقاومت در برابر تكفیر و تكفیری شد. شهید سید مهدی جودی ثانی در تاریخ 20 تیرما 1396 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید. 

حاج سید علی پدر شهید سید مهدی جودی ثانی درخصوص دینداری فرزندش می گوید: در واجباتش هیچ گاه تاخیر نمی كرد و خود را مم به اجرای مستحبات كرده بود. فراموش نمی كنم آخرین باری كه به مشهد آمد ماه رمضان بود، وقتی كه روزه خواری مردم را می دید به من می گفت: خداوند آن قدر مهربان است كه در ماه روزه به مردم فرصت داده است كه اگر مشكلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند در انظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشكنند» از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه او را در این مدت خراب كرده بود؛ اما در مواجهه با روزه خواران با ملایمت برخورد می كرد و تذكر می داد. زیرا معتقد بود با محبت همه مشكل ها بر طرف می شود؛ اگر جوانی را می دید كه راه اشتباهی را برگزیده است ابتدا با او دوست می شد و سپس هدایتش می كرد.

وی افزود: طبق متن صریح قرآن این ویژگی را انسان های عادی نیز می توانند به سبب مهر ومحبت و تقوایی كه دارند بدست بیاورند لذا وقتی كه من شما را دیدم غصه فرزندم از یادم رفت زیرا دیدم كه هنوز سید مهدی های دیگری هستند كه در راه اسلام و انقلاب مبارزه كنند.

پدر شهید جودی ثانی تصریح كرد: سید مهدی نیز برای من همانند یوسفی بود كه علاوه بر تفاوتش با دیگر فرزندان مرا مرید خود كرده بود و آینه تمام نمای خداوند برای تمام اعضای خانواده شده بود؛ همچنان كه مقام معظم رهبری نیز آینه تمام نمای خدا بر امت اسلام هستند و این به سبب مهر و محبتی است كه ایشان در دل ها ایجاد كرده اند.

سید علی در ادامه خاطرنشان كرد: شهادت خیلی خوب است و در نزد خدای متعال والا است؛ اما دوست داشتم سیدمهدی در سوریه شهید نمی شد، بعد از تمام شدن جنگ می آمد و در شهر كار فرهنگی می كرد و دل های مردم را با معارف اهل بیت آشنا می كرد، لذا اكنون هر كدام از دوستان سید مهدی را كه می بینم به آنها توصیه می كنم كه سعی كنید در سوریه تا می توانید آن حرامزاده ها را به درك واصل كنید؛ اما زنده بمانید تا برگردید و در داخل كشور خدمت كنید.

وی كه دل خود را به جوانان بسیجی و حزب اللهی كه پشت مقام معظم رهبری می ایستند خوش می داند، می گوید: حواستان باشد پشت آقا را خالی نكنید، تمام وصیت و دغدغه سید مهدی ها از همان ابتدای جنگ نیز همین بود.

پدر شهید ثانی در رابطه با اطلاع از شهادت فرزندش اظهار داشت: روز سه شنبه كه از خواب بلند شدم صدای طوفان نظرم را جلب كرد، به داخل بالكن خانه رفتم و دیدم باران شروع شد، حالم دگرگون شد و بی اختیار روی زمین نشستم؛ مهدی هر شب با ما تماس می گرفت؛ اما آن شب هر چقدر منتظر تماسش شدیم خبری نشد. فردای آن روز هم مادرش با ناله شدیدی از خواب برخاست و دائم نام مهدی را صدا می زد، عصر همان روز خبر شهادتش را دریافت كردیم.

سیدعلی سپس با اشاره به نحوه شهادت سید مهدی از قول یكی از همرزمانش تصریح كرد: در عملیات آخر سید مهدی با توپخانه موضع 107 دشمن را منفجر می كند و به نحوی خسارت بر آنها وارد می كند كه منجر به عقب نشینی و آزادسازی آن منطقه می شود؛ اما به دلیل كینه ای كه از سیدمهدی و دوستش پیدا كرده بودند از پشت مواضع آنها را با كاتیوشا از فاصله نزدیك می زنند؛ پیكر مهدی هم انگار كه یك سنگ به شیشه خورده باشد متلاشی می شود.

شهید مدافع حرم محمد مرادی  راه ما راه حسین(ع) است
 

شهید مدافع حرم ارتش، محمد مرادی، 26مهر 1359 در شهرستان شهرضا در یك خانواده مذهبی و عاشق ولایت و امامت دیده به جهان گشود و پس از اخذ مدرك تحصیلی دیپلم در تاریخ 20/11/80 با عشق به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به استخدام ارتش در آمد. پس از طی دوره تخصصی توپخانه صحرایی از تاریخ 16/2/82 به گروه 22 توپخانه شهرضا منتقل شد. شهید مرادی در طول دوران خدمتش در ارتش همواره به فكر سربازان بود و معتقد بود بین او و سربازان فرقی وجود ندارد و با تمام وجود به آنها آموزش می داد و می گفت: هردو آدم هستیم و خون هیچ كداممان رنگین تر نیست». در روز ارتش برای سربازانی كه روی توپ نگهبانی می دادند میوه و خوراكی می برد و همیشه به سربازانش رسیدگی می كرد.

 وی عاشق شهادت در راه خداوند بود و طی سالیان اخیر با مراجعه مكرر به مسئولین یگان خواستار حضور داوطلبانه خویش در كشور های اسلامی جهت مبارزه با كفار و دفاع از مسلمانان مظلوم جهان بود. در آخر در تاریخ اول تیر سال 95 برای اعزام به سوریه به تهران منتقل و پس از آن به ماموریت رفت.

ماموریت شهید مرادی 45 روزه بود و فقط سه روز دیگر تا پایان ماموریتش باقی مانده بود، هنگام عملیات كمی دیگر به گروه ملحق شد و گفت: غسل شهادت می گرفتم، آخر امروز روز شهادت من است.»

عملیات شروع شده بود و همین طور رگبار و تیر و خمپاره می زدند. درگیری  لحظه به لحظه سخت تر می شد.محمد آرپی جی در دست داشت و همین طور آرپی جی می زد.مهمات برایمان رسید. محمد تمام مهمات را از ماشین خالی كرد و دوباره شروع به آرپیجی زدن كرد. ناگهان صورت دوستش پر از خون شد، فكر كرد شاید تیری خورده؛ اما محمد را دید كه بر روی زمین افتاده به شهادت رسیده است. آری او به آرزوی خود رسید و در تاریخ 10 مرداد سال 95 زمین خاكی را وداع گفت و به پرواز درآمد. او اولین شهید مدافع حرم ارتش استان اصفهان است و دو فرزند پسر به نام های ابوالفضل و علی اكبر از وی به یادگار مانده است.

سه روز قبل شهادتش در دفترچه خاطراتش نوشته بود:

خط با خون تو آغاز می شود 

از آن زمان كه تو ایستادی 

دین راه افتاد 

چون فرو افتادی 

حق برخواست 

تو شكستی 

و راستی درست شد 

و از روانه خون تو 

بنیان ستم سست شد 

ای قتیل 

بعد از تو خوبی سرخ است 

رد خونت 

راهی كه راست به خانه خدا می رود 

ای باغ بینش 

ستم، دشمنی زیباتر از تو ندارد 

و مظلوم، یاوری آشناتر از تو 

تو كلاس فشرده تاریخی.»

شهید 

شهید مدافع حرم ستوان سوم محمد مرادی در بخشی از وصیتنامه اش نوشته بود:.حالا كه ائمه اطهار و حضرت زینب (سلام الله علیها) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته اند و من به چنین افتخاری نائل شده ام با تمام وجود و مشتاقانه آماده ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم، خدا را شكر می كنم كه عشق علی (علیه السلام) و ائمه اطهار را در وجود من قرار داد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همكاران و هموطنان ما باید شاكر چنین نعمتی باشیم كه ما را در چنین كشوری قرار داد كه از هر نظر ممتاز می باشد. اگر می خواهیم این امنیت و ثبات برقرار باشد باید گوش به فرمان ولی فقیه خود، امام ای (مدظله العالی) باشیم و با تمام وجود از او حمایت كنیم و با تمام توان در مقابل استكبار جهانی مخصوصا آمریكا و اسرائیل بایستیم. زیر بار ظلم و ستم آنها نرویم، ما شیعه هستیم، غیرت داریم، نباید اجازه دهیم هرگز كشورمان بازیچه دست آنها قرار بگیرد.»

شهید مدافع حرم  مجتبی یداللهی منفرد روز تولد و پروازش یكی شد
 

شهید مجتبی یداللهی منفرد در تاریخ 31 فروردین 1370 در تهران و در خانواده ای متدین، مذهبی و اهل معرفت چشم به جهان گشود. فدایی اهل بیت شدن را در مداحی های پدرش آموخت و با چنین دیدگاهی در سال 1388 وارد دانشگاه افسری امام علی(علیه السلام) شد. پس از فارغ التحصیلی جهت طی دوره مقدماتی رسته زرهی به مركز آموزش زرهی شیراز اعزام و پس از طی دوره مقدماتی به تیپ 388 زرهی ایرانشهر منتقل شد. با توجه به تعالیم پدر درخصوص عشق به اهل بیت و پس از هتك حرمت به حریم آل الله در سوریه توسط تكفیری ها تاب ماندن نداشت و داوطلبانه به صف مدافعان حرم پیوست. این شهید بزرگوار در تاریخ 21 فروردین 1395 پس از نبردی جانانه در حومه شهر حلب به شهادت رسید. كسانی كه در جبهه سوریه حضور داشته اند، او را نخستین شهید ارتش در این ماموریت مستشاری معرفی می كنند.

مادر شهید یداللهی در رابطه با فرزند شهیدش گفت: فرزند من هم مثل خانم فاطمه زهرا(س) از پهلو تیر خورده بود و به شهادت رسید. درست در روز تولدش به شهادت رسید و این فقط از تقدیر خداوند است. خدا خودش او را انتخاب و گلچین كرد تا راهش را برود.

وی افزود: مجتبی می گفت؛ امام ای اولین جایی كه رفت ایرانشهر (یكی از شهرستان های استان سیستان و بلوچستان) بود (ساواك او را به این منطقه تبعید كرده بود) و من هم می خواهم اولین منطقه ای كه به انتخاب خود می روم ایرانشهر باشد.» از آنجا راهی حرم اهل بیت(ع) شد.

مادر جوان ترین شهید مدافع حرم ارتش تصریح كرد: گاهی سعی می كردم منصرفش كنم؛ ولی همیشه می گفت: مامان ما عاشق امام حسینیم.» و زینب وار و عاشقانه رفت. این یك ماه آخر خیلی مهربان شده بود. خدا به من دختر نداده است. بچه من خواهر نداشت، اما همیشه خودش كمك دستم بود و می گفت: دخترت هم می شوم». البته من یك پسر دیگر هم دارم كه متولد 1374 است. مجتبی برادرش را هم علاقه مند و داوطلب شهادت كرد، آن قدر برایش از راه شهادت صحبت كرد كه او را هم علاقمند كرد. هرچه گفتم مادر منصرف شو». گفت: مادر! نگران نباش! پشت و پناه ما خداست، پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) پشت و پناه ما هستند».

وی در پایان خطاب به خانواده شهدای مدافع حرم گفت: خانواده شهدای مدافع حرم باید به شهادت این بچه ها افتخار كنند، شهادت بهترین سعادتی بود كه نصیب این بچه ها شد. مجتبی همیشه توصیه اش به من صبوری بود و می گفت: مادر، بعد از شهادت من زینب وار صبور باش و گریه نكن.»، این توصیه همیشگی اش بود. او می گفت: بعد از شهادت من شما باید برادر و پدرم را دلداری بدهید». 

علی یداللهی پدر شهید نیز گفت:ما تاكید داشتیم كه مجتبی بعد از عید به سوریه اعزام شود؛ اما می گفت: بصیرت یعنی ما دلداده ولایت باشیم و هنگام نیاز انجام وظیفه كنیم، الان هم من نیت كردم كه اگر بخشنامه ای صادر شده و نیروها را بطور داوطلبانه فراخوانده اند برای لبیك به مسلم بن عقیل امام زمان (عج) بروم.» او دو شب قبل از اعزام به ما خبر داد كه می رود، مجتبی به دست من امانت بود و باید می رفت تا در دفاع از خط حق جان بدهد، او دو روز قبل از تحویل سال 95 عازم سوریه شد و در 21 فروردین در دفاع از حریم اهل بیت (ع) در سوریه به شهادت رسید.

پدر شهید یداللهی با بیان اینكه سردار قاسم سلیمانی در همان سال شهادت پسرم به منزل ما آمدند گفت: حاج قاسم سلیمانی علیرغم اینكه در عرصه جهانی بسیار شناخته شده و نام آور است؛ اما در منزل ما بسیار ساده و خودمانی حاضر شده بود و اوقات بسیار لذت بخشی را برای ما رقم زد، خدا این مالكان اشتر زمان را حفظ كند كه آرامش و امنیت و عزت ایران اسلامی مرهون رشادت ها و فداركاری های آنان است.

فرازی از وصیتنامه شهید مجتبی یداللهی منفرد را می خوانیم:

ولایت فقیه همچون آب حیات است كه اگر نباشد، همه ما همچون قطره ای كوچك با اندك حرارتی نابود می شویم، اما اگر این قطرات كوچك به دریای ولایت متصل باشد، فناناپذیر خواهند بود.امروز هر راهی كه به ولایت منتهی نشود بیراهه است، چرا كه مردم قطب نمای صراط مستقیمشان را مقام معظم رهبری می دانند و از نظر فقهی هم هیچ تفاوتی بین نبی و ولی فقیه وجود ندارد.

توحید وقتی معنا پیدا می كند كه ولایت آن را هم پذیرا باشیم وگرنه شیطان كه رانده شد، به جز یك خطا نكرد.افرادی كه امروز در مقابل ولایت فقیه جبهه می گیرند واقفیه های زمانند، ما در مقامی نیستیم كه از ولایت فقیه پشتیبانی نكنیم بلكه ما باید فقط از ایشان اطاعت نماییم.ما از تهدیدات خارجی و تحریم ها واهمه ای نداریم اما باید مراقب زخم خوردگان داخل و ترفند های ایذایی آنان باشیم و از آنجا كه امام، قرآن ناطق است، همیشه بصیرت ولایی مان را ارتقاء بخشیم.دنیا واقف است كه حكومت آمریكا بر پایه غارت و چپاول و نابودی ملل مستضعف بناشده است، بر ماست كه با بصیرت ولایی مان و تحت رهبری ولایت فقیه و ید واحد بودن ثابت كنیم كه زندگی می كنیم ان شاء الله در سایه عزت و عظمت خداوند متعال. آنان دوست نمی خواهند بلكه مرید و دنباله رو می خواهند. جنگ ما و جنگ با آمریكا جنگ با هویت ها بوده و هست و خواهد بود، پس باید روز به روز بر توانایی هایمان بیشتر بیفزاییم و از آنجا كه نبض اقتصاد به یاری خداوند در دست ماست آنان هیچ غلطی نمی توانند بكنند. دنیا در مرحله ای است كه امواج بیداری ملت ها، كشتی طوفان زده استكبار را در هم خواهد شكست.»

شهید مدافع حرم  سرهنگ مجتبی ذوالفقار نسب تكاور عاشقی كه به آرزویش رسید
 

شهید مدافع حرم، سرهنگ ذوالفقار نسب در 8 خرداد سال 56 در خانواده ای مومن و معتقد به مبانی اسلام در شهر جهرم از توابع استان فارس به دنیا آمد و در سال 1375 وارد دانشگاه افسری شد و آیین رزم را در گردان وحدت و در رشته تحصیلی مدیریت دولتی آموخت. 

وی از هوش و استعداد بالای نظامی برخوردار بود و دوره تربیت استاد را در مركز پیاده شیراز فرا گرفت و مدتی هم مربی جنگ افزارهای بدون عقب نشینی این مركز بود. وی در طول مدت خدمت در مركز پیاده شیراز و در راستای ارتقاء معلومات نظامی، دوره های عرض تكاور كوهستان و دوره تربیت مربی موشك انداز اس پی جی 9 را طی كرد. پس از طی دوره عالی رسته ای به تیپ 45 تكاور منتقل شد و افسری بسیار موفق در انجام ماموریت های محوله بود و یگانش را به شایستگی آماده كرده و تعلیم داده بود. 

شهید ذوالفقارنسب در یكی از موفقیت های یگانی اش كه مورد تقدیر امیر فرمانده كل ارتش قرار گرفت، در پاسخ به این سوال فرمانده كه چه توقعی از فرمانده ارتش دارید، در كمال خضوع گفته بود كه خواستار شهادت هستم.» 

شهید مجتبی ذوالفقارنسب از داوطلبان پیگیر اعزام به خط و محور مقاومت بود و درنهایت به جرگه اولین گروه عازم این ماموریت پیوست؛ دوره های ویژه اولیه را با آموزش های تكمیلی فراگرفت و دو سه روز مانده به نوروز، به سوریه اعزام شد. سه هفته بعد، او و یارانش در مناطق آزاد شده اطراف حلب مستقر بودند كه با تك سنگین و ناجوانمردانه گروهك جبهه النصره و داعشیان خبیث مواجه شدند. در این نبرد نابرابر، كربلایی دیگر برپا شد و دلاوران ارتش و یارانشان در جبهه مقاومت، با رشادت های مثال زدنی پایمردی كردند و تا آخرین قطره خون از سنگرهایشان دفاع كردند.

در نهایت، دشمن متحمل ضربات سهمگینی شد و عقب نشینی كرد. در این سوی جبهه نبرد هم پیكر چهار شهید دلاور ارتش، از جمله پرچمدار و بزرگ این شهیدان، مجتبی ذوالفقارنسب، زینت میدان مردانگی و ایستادگی شد. شهید ذوالفقار نسب نهایتا در صبح روز 22 فروردین 1395 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید. پیكر این شهید بزرگوار در بیست و ششمین روز از بهار 1395 روی دستان همرزمان و مردم شهیدپرور شهرستان جهرم تشییع و در گار شهدای رضوان شهرستان جهرم به خاك سپرده شد. از شهید مجتبی ذوالفقار نسب دو پسر به نام های عباس و علی به یادگار مانده است.

همسر شهید ذوالفقار نسب درباره نحوه اعزام همسرش اظهار داشت: آذر 94 بود كه ارتش جمهوری اسلامی اعلام كرد كه تعدادی از نظامیان ارتش را برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه اعزام می كند. خیلی دلش می خواست برود؛ اما به دلایلی با اعزام مجتبی مخالفت شد و او خیلی ناراحت بود. پنج اسفند 94 بود كه باخبر شدم كسانی كه در آذر ماه نام نویسی كرده بودند قرار است تا چند روز دیگر عازم سوریه شوند، منتظر بودم مجتبی از محل كار به خانه بیاید تا این خبر را به او بگویم، حدود ساعت پنج و نیم بود كه آمد و من موضوع را به او گفتم، با شادی و ذوقی كه نمی شود توصیفش كرد گفت: خودم فرمانده كسانی هستم كه از شوشتر اعزام می شوند و مسئولیت اعزام با خودم است»، بله، با اعزام او موافقت شده بود و برنامه این بود كه دو روز دیگر خودشان را در تهران معرفی كنند؛ اما هنوز هیچ چیز قطعی نبود. 

وی افزود: همكاران مجتبی می گویند كه آن جا فرمانده گردان ادوات بود. در یكی از درگیری ها عده ای از همرزمانش در درگیری با تكفیری ها محاصره می شوند و با بی سیم این موضوع را به مجتبی اطلاع می دهند. مجتبی و تعداد دیگری از همرزمانش برای كمك به آنها حركت می كنند كه در نزدیكی محل محاصره در منطقه ای كه در اختیار تكفیری ها بود با كمین دشمنان مواجه می شوند و درگیری شدت پیدا می كند، شرایط به نحوی بوده كه امكان پیشروی وجود نداشته و دیگر هم رزمانش نیز از او فاصله گرفته بودند. در این درگیری ها تیر به پهلوی مجتبی می خورد و از پشت سر هم تكفیری هایی نفوذ كرده بودند، به سمت او تیراندازی می كنند.

علی ذوالفقارنسب فرزند شهید در دلنوشته ای خطاب به پدر شهید خود آورده است:به نام خدای شهیدان. بابای خوبم سلام؛ خوش آمدی، شهادتت مبارك. خیلی دلم برایت تنگ شده، خیلی زودتر از اینها منتظرت بودم. فكر می كردم برای عید می آیی. من و داداش عباس كنار سفره هفت سین برایت دعا كردیم، هر وقت كسی در می زد دعا می كردیم تو باشی، مامان می گفت باباجانتان رفته از حرم حضرت زینب سلام الله علیها دفاع كنه، آخه دشمنا می خوان اون رو خراب كنن.بابای شهیدم حالا دیگه به جای تو باید به عكست نگاه كنم؛ اگه دل منو و داداش عباس برایت تنگ شد باید چكار كنیم. یادمان نرفته ما رو بغل می كردی و می بوسیدی. بابا جون عزیزم، نگران ما هم نباش مردم همه آمده اند تا ما تنها نباشیم؛ نگران مامان هم نباش، حالا دیگه  خودم مرد خونه شدم و از اون و داداش عباس مراقبت می كنم. بابا جون مهربونم تو هم برای ما خیلی دعا كن؛ همه می گن كه پیش امام حسین علیه السلام رفتی. سلام منو داداش عباس رو به آقا برسون و بهش بگو اگرچه دشمنان، پدرم را از من گرفتند ولی مردانه تا پای جان ایستاده و گوش به فرمان پدرم سیدعلی خواهیم بود. دوستت دارم بابا».


Image result for ‫گل لاله‬‎

۲۷۷ - تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم «حامد سلطانی» در تهران ۱۳۹۸/۰۹/۱۰

۲۷۶ - تشییع پیکر شهید مدافع حرم سید ناظر حسین موسوی در مشهد ۱۳۹۸/۰۵/۱۹

۲۷۵ - تشییع شهید مدافع حرم حسین معماری در اهواز ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

كه ,شهید ,حرم ,شهادت ,هم ,های ,بود و ,مدافع حرم ,شهید مدافع ,و در ,پس از ,مجتبی یداللهی منفرد ,جمهوری اسلامی ایران ,ارتش جمهوری اسلامی ,خانواده شهدای مدافع

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

negphosestu sportmaster2014 wildworltouchbher © dereb group official site Charlie's site covilige whitebear litdilika وب لژیون (15 ) مسافر حسین kaj770